متن شبهه:
در ﻗﺮﻥ ۱۳ ﻃﺎﻋﻮﻥ ﺷﺎﯾﻊ ﺷﺪ، ﮐﻠﯿﺴﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻧﻪى ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﯾﻬﻮﺩﯾﺎﻥ ﺩﺍﻧﺴﺖ، ١۲ ﻫﺰﺍﺭ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﺩﺭ ﺑﺎﻭﺍﺭﯾﺎ و ﺍﺳﺘﺮﺍﺳﺒﻮﺭﮒ زنده ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪﻧد! ﺑﻘﯿﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﻃﺎﻋﻮﻥ ﮐﺸﺖ.
در ﻗﺮﻥ ۱۶ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺗﯽ ﺟﺮﺍﺣﯽ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺷد ﭘﺎﭖ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺭﺳﺘﺎﺧﯿﺰ ﻗﻄﻌﺎﺕ ﺑﺪﻥ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﻨﺪ، ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﻧﻔﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣُﺮﺩﻧﺪ، ﺑﻠﮑﻪ ﺍﺟﺰﺍﯼ ﺑﺪﻧﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺭﺳﺘﺎﺧﯿﺰ ﮔﻢ ﻧﺸﻮﺩ!
ﻗﺮﻥ ۱۷ ﺍﺩﻋﺎ ﺷﺪ ﻟﻤﺲ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﻗﺪﯾﺲ ﺩﺭ ﻓﻠﻮﺭﺍﻧﺲ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﻔﺎ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺯﯾﺴﺖﺷﻨﺎﺳﯽ ﺗﺼﺎﺩﻓﯽ ﮐﺸﻒ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﯾﮏ ﺑﺰ ﺍﺳﺖﺍﻣﺎ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﻬﺎ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺷﻔﺎ ﻣﯽﺩﺍﺩ!
و این اتفاقات همچنان در شکل هاى مختلف ادامه دارد…
پاسخ:
در سال ۱۳۴۷ میلادی، بیماری طاعون، به طول کلی در جهان شایع شد، این بیماری به طور وسیع در اروپا و آسیا نیز شیوع گرفت، و به علت عدم آگاهی کافی از علت این بیماری و علم بسیار محدود اطباء آن زمان، راه درمانی برای پیشگیری از این بیماری وجود نداشت، بنابراین، هر کس دچار طاعون میشد، از بین میرفت. این شیوع طاعون، به مدت سه سال، جمعیت بسیار زیادی را به کام مرگ برد، آمار دقیقی در تاریخ برای قربانیان این حادثه ذکر نشده است، اما برآورد میشود در اروپا، یک سوم جمعیت، یعنی حدودا ۲۵ میلیون نفر کشته شدند. این شیوع، یک سوم جمعیت ایران را نیز دچار مرگ کرد.
مردم بعد از این طاعون بسیار مهلک، و عدم توانایی اطباء در درمان، به کلیسا روی آوردند، کلیسا نیز با وجود انحراف ذاتی خود در دین مسیحیت، که مملو از خرافات است، اقدام به القاء خرافات جدید و بیشتر به مردم کرد. پاپ کلمنت ششم، ادعا کرد این بیماری بابت گناهان به ما روی آورده، مردم اقدام به استغفار جمعی کنند. بعد از عدم پاسخگویی مناسب، دستور داده شد، تا دستههایی از جامعه که مسبب این بلا معرفی شدند، قربانی شوند. بنابراین یهودیان، کولیها، جادوگران و غیر مسیحیان، به جرم مسبب بودن برای بلا، اعدام شدند.
درباره این ماجرا، از منظر اسلام باید گفت: مسیحیت، هر چند باقی مانده دین حضرت مسیح علیه السلام است، و ایشان پیامبری از جانب خداوند متعال بودهاند، اما در طول تاریخ دچار انحراف و اضمحلال شده و از حقیقت خارج و به دینی خرافی مبدل شده است. این مطلب از آموزههای خلاف حق آنها کاملا واضح و روشن خواهد شد.
از جمله این خرافات، دستورات خلاف عقل، اخلاق، عرف و حتی دین مسیحیت است که توسط پاپها و رهبران مسیحی به جامعه مسیحیت القاء میشد، قتل یهودیان از جمله آنهاست. دین حق، با قتل و غارت مخالف است، او تدابیری چیده است تا قتل و جنگ به طور کلی از بین برود، اما به جهتهای مختلف، این اتفاق نیافتاده است.
همینطور نقد وارد است به ممنوعیت جراحی از جانب کلیسا، هرچند در جستجوی اولیه، چنین ماجرایی (ممنوعیت جراحی توسط کلیسا) یافت نشد. که در صورت تحقق چنین کاری از جانب کلیسا، مبنای کلیسا برای این حکم، اشتباه بوده است، چرا که در زمانی که جان، مال و ناموس افراد در میان است، دین انعطاف پذیر می شود و استثناء قائل میشود.
اما درباره شفاء استخوان های یک قدیسه در فلورانس، تحقیقات به این نتیجه رسید که چنین اتفاقی در تاریخ رخ نداده است، برفرض قبول چنین ماجرایی، و معلوم شدن این ماجرا که این استخوانها برای یک بز بوده است، دلیل بر نامعقول بودن معجزه نیست؛ چرا که بسیاری از بیماریها، با تفکرات خود شخص از بین میرود.
شفا گرفتن بسیاری از بیماریها، به صورت معجزه آسا، توسط بسیاری از پزشکان تایید شده است؛ که از دو حال خارج نیست:
۱_ علت شفاء برای اطباء مشخص نیست.
۲_ علت ماورایی برای شفاء وجود دارد.
که هر دو ممکن است؛ اما اینکه حقیقتا کدام مورد است، از حیطه علم و اختیارات اطباء، پدران روحانی، پاپ و روحانیون اسلامی خارج است. بلکه تکلیف را باید کسی روشن نماید که از علم کافی برخوردار باشد.
نتیجه:
۱_ موضوع طاعون، ارتباطی به یهودیان نداشت، و کشته شدن ۱۲ هزار یهودی به جهت حکم کلیسا نبوده است؛ بلکه طاعون همهگیری جهانی داشته که تنها در اروپا ۲۵ میلیون نفر کشته شدند. البته ماجرای قتل ۱۲هزار یهودی در شهر باواریا در طول مدت زندگی یهودیان در اروپا، مورد اشاره برخی از تاریخ دانان بوده است که آمار ارتباطی به طاعون قرن ۱۳ام نداشته است.
۲_ ممنوعیت جراحی توسط کلیسا در قرن ۱۶ ام، دلیل بر حقانیت و صحت این کار نیست، بلکه کلیسا، علاوه بر انحراف ذاتنی خود، انحراف مبانی نیز داشته است.
۳_ ماجرای استخوانهای یک قدیسه در فلورانس، در منابع تاریخی یافت نشد، بر فرض صحت، علت شفاء بیماریها، فقط شفاء از جهت ماورایی نیست، بلکه دلایل دیگری نیز دارد.